محمد معینمحمد معین، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 11 روز سن داره

ماه کوچولوی آسمون زندگی مامانی و بابایی

ادامه عکسهای یادگاری

این آقا پسر گل، آقا ابوالفضل دوست محمدمعین جونه. شاهکار هنری دایی جون در بوم کف پای محمدمعین جون با استفاده از قلم نوری. لثه های محمد معین جون که یک ماه پیش دو تا نقطه سفید روش بود و مافکر کردیم دندونه. اما فرداش ناپدید شد. ...
18 خرداد 1393

سمنان تا اراک در چند روز

ماه پسرم! سه شنبه هفته گذشته بود که همراه با باباجون و مامان جون و دایی و زندایی رفتیم ورامین. تو راه حسابی با دایی بازی کردی و به به خوردی و خوابیدی. بین راه برای استراحت و اقامه نماز جلوی یه مسجد که اسمش یادم نیست توقف کوتاهی داشتیم.محیط مسجد برات جدید بود. واسه همین با کنجکاوی تمام، همه زوایای اون رو زیر نظر میگرفتی و هر گوشه رو با دقت نگاه میکردی و بعد میرفتی سراغ قسمت بعدی. چند تا عکس یادگاری هم گرفتی. زنجیر علم رو که توی این عکس محکم به دستت گرفتی، رها نمیکردی و اون رو طوری سفت گرفته بودی که وقتی مامان جون میخواست اونو از دستت جدا کنه، سر علم به شدت تکون میخورد. قربون پسر پهلوونم برم. رفتی...
18 خرداد 1393

شاهکارهای محمدمعین جون

ماه پسرم حالا که تقریبا پنج ماه و نیم سن داره، کارهای زیادی رو یاد گرفته و انجام میده که تا به حال نشده بود ازشون عکس بگیرم. اینم از شاهکارهای پسری: مراحل درآوردن یک عدد کلاه از سر (از شاهکارهای 2ماهگی): توضیح: پسر طلا همیشه از کلاه بیزاره. مدلش هم فرقی نداره.   مراحل در آوردن یک عدد شلوار از پا (از شاهکارهای سه و نیم ماهگی): توضیح: تا این مرحله به کمک مامان انجام شد و از این جا به بعد به عهده پسری بود. ... و سر انجام، خرسند از این موفقیت: توضیح: تقریبا یک ماه هست که پسر طلا یاد گرفته موقع پوشیدن شلوار، خودش پاهاشو میاره جلو، اما متاسفانه نشد ازش ...
18 خرداد 1393

5ماهگی ناز پسرم

به تو می اندیشم ای سراپا همه خوبی تک و تنها به تو می اندیشم همه وقت همه جا من به هر حال که باشم به تو می اندیشم تو بدان این را ، تنها تو بدان تو بیا تو بمان با من تنها تو بمان جای مهتاب به تاریکی شب ها تو بتاب من فدای تو به جای همه گلها تو بخند (پنجمین ماه با هم بودنمان مبارک)     ...
10 خرداد 1393
1